فیکشن[محکوم شده]

𝕻𝖆𝖗𝖙 51

اخمـی کـرد و بیشتـر بـدنش رو کشیـد،امـا تنها چیـزی کـه نصیبـش شـد صـدای زنجـیر ها بـود.

نفـسش رو بـا حـرص بیـرون داد و سعـی کـرد خونـسرد بـاقی بمـونه.

_کسـی توی این خـراب شـده نیسـت؟!منـو کـدوم گـوری آوردیـن حـرومـزاده‌ها؟!!!!!!

فریـاد زد و محـکم تـر بـدنش رو تکـون داد.

بعـد از چنـد دقیقـه تقـلا و جیـغ و داد تـونست صـدای پـاهایی کـه بـه اتـاق نـزدیـک‌میشـدن رو بشنـوه.

از تقـلا دسـت کشـید و منتـظر و مضـطـرب بـه در اتـاق خیـره شـد.

بعـد از چنـد دقیقـه در اتـاق بـاز شـد و مـردی بـا قـدی بلـند و بـدنی ورزیـده در چهـارچـوب در ایستـاد.
بـا چشـم هـای نـاخـوانا بـه پـسر خیـره شـد و بعـد از چنـد ثـانیه گـفت.

_جـوجـومـون بیـدار شـده،چـه مـرگتـه انقـدر سـر و صـدا داری؟

پـسـر بـه مـرد درشـت هیکـل خیـره شـد و اخمـی کـرد کـه بـاعـث سـوزش ابـرو و پیشـونیـش شـد.
مطمـئن بـود کـه ضـربه محکـمی بـه صـورتش خـورده و پیشـونیـش پـاره شـده.

_اینـجا کجـاست؟؟منـو کجـا آوردین؟؟تـو کـی هستی لعنتـی؟اون رئیـست کجـاست،هاا؟

کمـی صـداش رو بـالا بـرد و تقـریبـا فـریـاد زد.
مـرد فقـط بـا خـونسـردی بهـش خیـره شـد و بعـد از چنـد ثـانیه سکـوت گفـت.

_چـه صـدای مزخـرفی داری،قبـل از اینکـه اون دهـنتو چسـب بزنـم خـودت ببنـدش.

پسـر بـا اخـم دوبـاره بـه مـرد خیـره شـد و بـا خشـم فـریـاد زد.
_بـگـو اون رئیـس عـوضیـت بیـاد اینجـا!!!
بـا ا.ت چیکـار کـردین هـا؟!!حـرومـزاده ها،فقـط زورتـون بـه دختـرا میـرسه؟

مـرد تکـخندی کـرد و گـفت.
_میبـنی کـه زورمـون بـه تـوام میـرسه،البتـه از مـرد بـودنت مطمـئن‌نیستـم
تهـیونگ از ایـن حـرف مـرد خـونش بـه جـوش اومـد،بـدنش رو تکـون داد و سعـی کـرد از شـر زنجـیر هـا خـلاص بشـه و بلـند فریـاد زد.
_تـوی حـرومـزاده!فکـر کـردی کـی هستـی کـه بـا مـن اینـطوری صحـبت میکنـی؟؟ تـو جـز یـک سـگ پـاسبون چیـزی نیسـتی!!حـالاهـم درسـت مثـل یـک سـگ‌خـوب رفتـار کـن و بگـو اون رئیـست هـرچـه سـریعـتر بیـاد اینجـا.

مـرد بـا تمسخـر بهـش چشـم دوخـت و دهـن بـاز کـرد تـا جـواب پسـر رو بـه‌روش رو بـده کـه درسـت همـون لحظـه همکـارش بـا نفـس نفـس بـه سمتـش دویـد و گفـت
_معلـومه کـدوم‌‌ گـوری هستـی؟؟مگـه نگفتـم‌حـواست بـه دختـره باشـه؟هاا؟ نکنـه میخـوای همـون بلـایی کـه سر مینـچول اومـد سـر توام بیـاد؟(مینچول همونی که ا.ت ازش فرار کرد)
مـرد بـا اخـم و کمـی اضـطراب بهش نگـاه کرد وگفـت.


ویسگون اجازه نمیده از این بیشتر بزارم🌚
لایک و کامنت فراموش نکنین خوشگلای منن
حمایت کنید و منتظر پارت بعدی باشیدد
یحح✨️
دیدگاه ها (۶)

چالش ناشناس آوردمم🌚💅اون لینک قبلی خراب شده بود متاسفانه مجبو...

فیکشن [محکوم شده]

فیکشن [محکوم شده]

فیکشن [محکوم شده]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط